شعر عاشقانه و عارفانه


تمام درد “من” از این است که

می دانم برای داشتن توست که به زمین آمده ام

و همین “تو” که

می دانم برای نبودن با من به زمین آمده ای . . .


شعر عاشقانه و عارفانه

 

اگر مرگم به نامردی نگیرد

مرا مهر تو در دل جاودانی ست

وگر عمرم به ناکامی سر آید

تو را دارم که مرگم زندگانی ست


شعر عاشقانه و عارفانه

 

به دوست داشتَنت مشغولم

همانند سربازی که سالهاست ، در مقرّی متروکه

بی خبر از اتمام جنگ ، نگهبانی می دهد . . .


شعر عاشقانه و عارفانه

 

ﺩﺳﺘﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺘﻢ

ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ …

ﮔﻔﺖ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻮ ﻭﺍﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ …

ﭘﺎﻣﻮ ﮐﻮﺑﯿﺪﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻔﺘﻢ …

ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ …

ﺁﺭﻭﻡ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﮔﻔﺖ ﺁﺧﻪ ﻗﻮﻟﺸﻮ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺩﻡ !


شعر عاشقانه و عارفانه

 

هرچه دلم را خالی میکنم باز پر میشود از تو

چه برکتی دارد دوست داشتنت . . .


شعر عاشقانه و عارفانه

 

بارها عاشق شدم اینبار نقلی دیگر است

بارها عابد شدم اینبار باری دیگر است

در خیالات خطا دیدم خودم را در برش

دیر فهمیدم که او دلدار یاری دیگر است


شعر عاشقانه و عارفانه

 

به فن‌آوری نانو دست یافت دلم بس که از دوریت یک ذره شد و تو نیامدی . . . !


شعر عاشقانه و عارفانه

 

فرض کن در آغوشت می مُردم

و مرا همانجا دفن می کردی

چه دلپذیر اگر

فشارِ قبر را بیشتر کنی!


شعر عاشقانه و عارفانه

 

مسافر بی بدرقه من

اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم

باز به غیرت چشمانم که آبی پشت سرت ریختند . . .


شعر عاشقانه و عارفانه

 

جای خالیت درد می کند

فقط کمی مُسکنِ بودنت را می خواهد

بیا اگر نمی خواهی از پای درآورد

این درد لعنتی مرا . . .

شعر عاشقانه

شعر عاشقانه و عارفانه