مطالب سرگرمی و فروشگاهی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار شهریار» ثبت شده است

اشعار شهریار


اشعار شهریار


نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت

که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت


اشعار شهریار


تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما

چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت


اشعار شهریار


چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی

حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت


اشعار شهریار


تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من

به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت


اشعار شهریار


امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی

بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت


اشعار شهریار


شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل

میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت


اشعار شهریار


چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو

به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت


اشعار شهریار


به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین

نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت


اشعار شهریار


دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست

امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت


اشعار شهریار


به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند

نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت

اشعار شهریار

اشعار شهریار

۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۰:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی سمیعی

اشعار شهریار


اشعار شهریار


جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد

وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد


اشعار شهریار


بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام

به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد


اشعار شهریار


قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری

چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد


اشعار شهریار


شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست

بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد


اشعار شهریار


هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود

که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد


اشعار شهریار


چه بود ار باز می گشتی به روز من توانائی

که خود دیدی چها با روزگارم ناتوانی کرد


اشعار شهریار


جوانی کردن ای دل شیوه جانانه بود اما

جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد


اشعار شهریار


جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود

دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد


اشعار شهریار


جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید

که عمری در گلستان جوانی نغمه خوانی کرد

اشعار شهریار


اشعار شهریار

۰۶ آبان ۹۳ ، ۱۵:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی سمیعی

اشعار ناب شهریار


اشعار ناب شهریار


زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها

مستم از ساغر خون جگر آشامیها


اشعار ناب شهریار


بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت

شادکامم دگر از الفت ناکامیها


اشعار ناب شهریار


بخت برگشته ما خیره سری آغازید

تا چه بازد دگرم تیره سرانجامیها


اشعار ناب شهریار


دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت

ساختم این همه تا وارهم از خامیها


اشعار ناب شهریار


تا که نامی شدم از نام نبردم سودی

گر نمردم من و این گوشه گمنامیها


اشعار ناب شهریار


نشود رام سر زلف دل آرامم دل

ای دل از کف ندهی دامن آرامیها


اشعار ناب شهریار


باده پیمودن و راز از خط ساقی خواندن

خرم از عیش نشابورم و خیامیها


اشعار ناب شهریار


شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی

تا که نامت نبرد در افق نامی ها

اشعار شهریار

اشعار ناب شهریار

۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۶:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
یحیی سمیعی